جدول جو
جدول جو

معنی علی محتسب - جستجوی لغت در جدول جو

علی محتسب
(عَ یِ مُ تَ سِ)
ابن زیاد اسکندری. مشهور به محتسب و مکنی به ابوالحسن. متکلم بود و در سال 334 هجری قمری درگذشت. وی تصنیفاتی برای اهل سنت و مناظراتی با معتزله نیز دارد. او راست: 1- کتاب التوحید. 2- کتاب الموجز. (از معجم المؤلفین از الدیباج ابن فرحون ص 193)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ مُ تَ شَ)
ابن خواجه میر احمد محتشم کاشانی. متوفی در سال 1000 هجری قمری او را دیوان شعری است بنام ’جلالیه’ که آن را بنام شاطر جلال سروده است. و شاطر جلال مطربی بود که جزو دستۀ مطرب و نوازنده در سال 970 هجری قمری از اصفهان به کاشان آمده و طرف توجه و تعلق خاطر محتشم کاشانی قرار داشت. (از فهرست کتب چاپی فارسی مشار ص 497). و نیز رجوع به محتشم کاشانی و الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 972 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ تَ خِ)
ابن محمد بن ارسلان بن محمد منتخب. مکنی به ابوالحسن. ادیب و نویسنده و شاعر بود. وی به عراق سفر کرد و در سال 536 هجری قمری در واقعۀ خوارزمشاهی در مرو کشته شد. او راست: تعلهالمشتاق الی ساکنی العراق. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 146 و معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 58 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 297)
لغت نامه دهخدا